ببين آقای قاضی! پاييز شباش بلنده، دل آدم میگيره، كش مياد سياهی و غليظ ميشه تنهايی! اصلا پاييز شباش از هميشه سال تاريكتره، روزاشم تاريكه حتی!
البته اين برای ماست كه تنهاييم؛ كه روزا تنهايی دستمون تو جيب بارونی گشادمونه و زير بارون سر به زير قدم میزنيم، برای ما كه شبا كرخت رو كاناپه لم ميديم و چاییمونو سر میكشيم كه گرم شيم! وگرنه تو با دلبر شب بشين همون چایی رو بخور، باهار مياد!
امروز به کلمهی خارجی جالبی برخوردم کراش/Crush»؛ به دلبر بهدست نیامده اطلاق میشود. به دلبری که تو هر چقدر دوستش داری، او همانقدر یا خبر ندارد؛ یا دارد و دوستت ندارد. هر چقدر در خیال توست و با او حرف میزنی، همانقدر او بودنت را عین خیالش نیست و هیچ نیازی به حرف زدن با تو ندارد. به دلبری که هر چقدر عاشقش هستی و دوست داری با تو باشد، او همانقدر دوست دارد با کسی جز تو باشد!
معانیِ دیگری هم دارد؛ لهشدن، خرد شدن و با صدا شکستن. بهنظرم عجیب هر سهتایش درست است؛ خصوصاً آخري!
بعضی وقتا غم ها انقد زورشون بهم میچربه که بی طاقتم میکنهدلم میخواد تا مدت ها با هیچکس حرف نزنماز همه دور میشدم!و گاهی همین کارو میکنم اما بازهم به دوری طاقتم نمیشهمیل شدیدی به گم شدن و محو شدن پیدا میکنمکه یه مدت طولانی به حال غم هام گریه کنم و محکم روی پاهام وایسماما هیچوقت اینجورنشد!همیشه برای مدت کوتاهی تونستم قوی باشماما وقتی هیچ چاره ای نباشه برای نجات خودت از میون غصه و اندوه تنها راهت میشه فرار از حقیقت های زندگیتاما درمونده تراز هرزمان وقتی هستی که همه ی راه های فرارت بن بست باشهگاهی تنها چاره فقط منتظر نشستنه تا زمان بگذره اما من انقدر منتظر روزهای خوب نشستم که یادم رفت روزهای خوب همین روزهایی هستن که داریم زیر بار غم و غصه شونه خم میکنیم!مشکلات به پررنگی گذشته نیستن ولی گرد غمی که نشست روی زندگی با هیچ فوت محکمی پاک نمیشه!چه بسا که درگیر افکار و جنگی جدید با خودم شدممثل گذشته فکر میکنم تنها راه چاره م ازاین همه خستگی یه خوابِ همیشگیه!خوابی که ته نداشته باشه
درباره این سایت