محل تبلیغات شما

بعضی وقتا غم ها انقد زورشون بهم میچربه که بی طاقتم میکنهدلم میخواد تا مدت ها با هیچکس حرف نزنماز همه دور میشدم!و گاهی همین کارو میکنم اما بازهم به دوری طاقتم نمیشهمیل شدیدی به گم شدن و محو شدن پیدا میکنمکه یه مدت طولانی به حال غم هام گریه کنم و محکم روی پاهام وایسماما هیچوقت اینجورنشد!همیشه برای مدت کوتاهی تونستم قوی باشماما وقتی هیچ چاره ای نباشه برای نجات خودت از میون غصه و اندوه تنها راهت میشه فرار از حقیقت های زندگیتاما درمونده تراز هرزمان وقتی هستی که همه ی راه های فرارت بن بست باشهگاهی تنها چاره فقط منتظر نشستنه تا زمان بگذره اما من انقدر منتظر روزهای خوب نشستم که یادم رفت روزهای خوب همین روزهایی هستن که داریم زیر بار غم و غصه شونه خم میکنیم!مشکلات به پررنگی گذشته نیستن ولی  گرد غمی که نشست روی زندگی با هیچ فوت محکمی پاک نمیشه!چه بسا که درگیر افکار و جنگی جدید با خودم شدممثل گذشته فکر میکنم تنها راه چاره م ازاین همه خستگی یه خوابِ همیشگیه!خوابی که ته نداشته باشه

 

پاییز باهاتـ حرف میزنه..

چنانکه آلوئی در زیر پای.

میخام چارتا پاییز بخوابم!

مدت ,غم ,میکنم ,چاره ,گاهی ,های ,روزهای خوب ,همین روزهایی ,روزهایی هستن ,که داریم ,خوب همین

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مسعود آذرخوش